ای نسخه ی برابر اصل پیمبری
آیینه ی محمد و بازوی حیدری !
ای بهترین محدثِ شبهای حادثه!
لب باز کن که شمس و قمر هست مشتری!
لیلا ، تبِ تو را به جگر داشت یوسفم
داغ است در هوای تو بازار دلبری
قربان لحن پرسشی ات ای عصای دست!
" این راه, بر حق است..." خودت مطمئن تری!
ای اولین شهید بنی هاشم! السّلام
ای شهد تازه ای که رسیده و نوبری...
.
.
.
چندیست رازهای مگو در زبانم است
گاهی بهانه ی بغلت ورد جانم است
لب باز کن...زبان به زبان گوش کن مرا
سیراب از معارف آغوش کن مرا
باور کن از تو تشنه ترم جان من !علی!
خاتم بنوش...آه! سلیمانِ من! علی!
آرامتر برو...که به دنیای بعد تو
" اُفٍّ لکِ " بگویم از اینجای بعد تو
.
.
.
یا ایُّها العزیزِ دلِ مضطرِ حسین
یا ایُّهاالمزمّلِ خون پیکرِ حسین!
از بینِ تیغِ هلهله ها رهسپار شو
ای جان زخم خورده ی خاکسترِ حسین
حیَّ علی الغزل! ...که نه... اینها رباعی اند!
این قطعه های روشن دور و بر حسین
هرجا نگاه میکنم از تو نشانه ایست
هستی و نیستی! نفسِ آخرِ حسین!
یک لحظه چشم باز کن ای رودِ جاری ام
ای چشمه ی جگر...علیِ اکبرِ حسین
.
.
.
لختی بخند و لخته ی ل عرش شعر...
ادامه مطلبما را در سایت عرش شعر دنبال می کنید
برچسب : در استقبال ماه رمضان, نویسنده : 7masihadamand بازدید : 228 تاريخ : سه شنبه 16 آذر 1395 ساعت: 6:54